Continued from part 1 ....
7-ابوبکر
نزدیک بود هلاک شود:
((حدثنا یسره بن
صفوان بن جمیل اللخمی حدثنا نافع بن عمر عن ابن ابی ملیکه قال: کاد الخیران ان
یهلکا ابابکر و عمر رضی الله عنهما رفعا اصواتهما عند النبی صلی الله علیه و سلم .
. . فانزل الله یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا . . . ))
ترجمه: (( نافع ابن عمرو از ابن ابی
ملیکه نقل می کند که گفت: دومرد نیکوکار ( ابوبکر وعمر ) نزدیک بود هلاک شوند چرا
که ابوبکر و عمر در حضور پیامبر با یکدیگرسر و صدا و نزاع کردند . . . خدا این آیه
را نازل فرمود:
Abubakr was near destruction :
Nafe bin Amro narrates from Ibn Abi
Maleeke that he said : two good doers (Abubakr and Umar were near that they
would be destroyed since they both were
fighting with each other in a loud voice ……and Allah revealed this verse :
(( یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا
اصواتکم فوق صوت النبی و لا تجهروا له بالقول کجهر
بعضکم . . . )) سوره حجرات آیه 2.
$pkr'¯»t tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä w (#þqãèsùös? öNä3s?ºuqô¹r& s-öqsù ÏNöq|¹ ÄcÓÉ<¨Y9$# wur (#rãygøgrB ¼çms9 ÉAöqs)ø9$$Î/ Ìôgyfx. öNà6ÅÒ÷èt/ CÙ÷èt7Ï9 br& xÝt7øtrB öNä3è=»yJôãr& óOçFRr&ur w tbrâßêô±s? ÇËÈ
2.
O ye who believe! raise not your voices above the voice of the Prophet, nor
speak aloud to Him In talk, As ye may speak aloud to one another, Lest your
deeds become vain and ye perceive not.
بخاری ج 6 ص 46 و ج 8 ص 145. دار
الفکر بیروت
Bukhari v 6 pg 46 and v 8 pg 145
printed darul fikr , Beirut
8-ابوبکر احادیث پیامبر را به
آتش می کشد ولی کتاب های یهودیان و مسیحیان را نه:
Abubakr threw the traditions of the
Holy Prophrt (saws) in fire while he retained the books of the Jews and the
Christains
الف:ابوبکر و عمر دستور سوزاندن
کتاب های حدیث نبوی را دادند ولی دستور سوزاندن کتاب های اهل کتاب را ندادند و از
این نوع کتاب ها، کتاب هایی بود که مسلمانان در جنگ یرموک به آن دست یافته بودند
که دو جبهه پر از کتاب های اسرائیلیات بود.1-الاسرائیلیات و اثر هافی کتب التفسیر
ص 91 و 92 و 111 و 146 و 147 و 153 و 207.2-البدایه و النهایه ج 1 ص 24.3-تذکره
الحفاظ ج 3 ص 42.4-تفسیر القرآن العظیم ج 3 ص 102.
A: Abubakr and Umar ordered the
burining of the books of traditions of the Holy Prophet (saws) but did not
order the burning of the books of the ahle kitab and in this manner the books
were there that in the battle of Yarmuk the muslims were holdingthe min their
hands and the front two rows were full of the books of the Israelis
1.
Al
israiliyaat wa asarha fi kutube tafseer pg 91, 92, 111,146,147,153and 207
2.
Al
Bidaya wan Nihaya v 1 pg 24
3.
Tazkeratul
hefaz v3 pg 42
4.
Tafseerul
Quran al Azeem v3 pg 102
ب: عایشه دختر ابوبکر می گوید: پدرم
احادیث رسول خدا را که به 500 حدیث می رسید گرد آورد.شبی در فکر بود و از این پهلو
به آن پهلو می شد.من با ناراحتی به او گفتم: (( چرا این قدر ناراحتی؟ )) صبح پدرم
مرا صدا زد و گفت: دخترم آن احادیث را بیاور! احادیث را آوردم و آن ها را آتش زد.
B: Ayesha daughter ofAbubakr says :
My father gathered around 500 traditions of the Holy Prophet (saws). In the
night he was worried and was turning from one side to another (he could not
sleep). I became worried and asked him “
what makes you so worried ?. In the morning my father called out to me and said
: My daughter get those traditions. I brought them and he threw them in fire
1-تذکره الحفاظ ج 1 ص 5.2-کنز العمال
ج 10 ص 285.
Tazkeratul Hefaz v 1 pg 5, Kanzul
Ummal v 10 pg 285
9-ابوبکر از زبان عمر:
What umar opines about Abubakr
علمای اهل سنت نقل کرده اند که عمر به
فرزندش گفت:
The scholars of ahlesunnah have
narrated that Umar told his son
(( عما کان من تقدم احمیق بنی تیم علی
و ظلمه لی . . . ))
ترجمه: آیا تو تا امروز در غفلت بودی
و نمی دانستی که این احمق بی مقدار بنی تیم با ظلم از من پیشی گرفت . . . )) شرح
نهج البلاغه ج 2 ص 29.
Whether you are in negligence till
today and do you not know that this big fool of Bani Tamim has surpassed me by
oppressing me
10-ابوبکر از زبان خودش:
Abubakr in his own words
الف: من شیطانی دارم:
A: I’m evil
علمای اهل سنت نقل کرده اند که ابوبکر
گفت:
The scholars of ahlesunnah have
narrated that Abubakr said :
((الا و ان لی شیطانا یعترینی فاذا
اتانی فاجتنبونی لا اوثر فی اشعارکم و ابشارکم ))
ترجمه: ((آگاه باشید مرا شیطانی است
که گاه گاهی بر من چیره می شود. هرگاه آن شیطان نزدیک من آمد و بر من دست انداخت
از من بپرهیزید تا به مال و جان شما به نفع خود دست
Beware shaitan comes to me and evil
overcomes me. So when ever shaitan comes near me and puts his hand on me you
stay way from me so that your wealth and life is safe
اندازی نکنم.))
تاریخ الامم و الملوک ج 2 ص 460 دوره
8 جلدی.
Tarikh ul Omam wal Moluk v 2 pg 460
( version 8 volumes)
ب: اعتراف بر اینکه من بهترین
نیستم:
B: Accepting that I am not the best
علمای اهل سنت نقل کرده اند که ابوبکر
در دوران خلافت خودش بر روی منبر به صورت های مختلف می گفت:(( ولیتکم و لست بخیرکم
))ترجمه: (( خلافت بر عهده من گذاشته شده است در حالی که بهترین شما نیستم. ))
The scholars of ahlesunnah have
narrated that Abubakr during the reign of his caliphate said from the pulpit
many times : the caliphate has been put upon me while im not the best amongst
you .
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 1 ص
169.بسیاری هم به این صورت نقل کرده اند:(( اقیلونی فلست بخیرکم ))ترجمه: (( مرا
از خلافت معاف بدارید که من بهترین شما نیستم. ))
Sharhe Nahajul Balagah of Ibne Abil
Hadeed v 1 pg 169
Many similar traditions have been
narrated ( Forgive me from the caliphate
as I’m not the best amongst you)
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 1 ص
169.
Sharhe Nahajul Balagah of Ibne Abil
Hadeed v 1 pg 169
ج: ای کاش گیاه و علف بودم:
C : I wish I was grass and plants
حسن میگوید که ابوبکر گفت: به خدا
سوگند من دوست داشتم این گیان بودم تا خورده شوم و هضم شوم!!!
قتاده میگوید: به من خبر رسیده که ابوبکر گفت: دوست داشتم علفی بودم تا چارپایان مرا بخورند!!!
قتاده میگوید: به من خبر رسیده که ابوبکر گفت: دوست داشتم علفی بودم تا چارپایان مرا بخورند!!!
Hasan has narrated the Abubakr said
: I swear by Allah I wouldlove that I would be grass so that I would be eaten
and digested
Qatadeh says that it has reached to
me that Abubakr said : I would love that I would be a plant so that the animals
would eat me
تاریخ الخلفاء جلال الدین سیوطی ص 97.
Tarikhul Kholafa by Jalaluddin e
Suyuti pg 97
د: ای کاش بشر نبودم:
I wish I was not a human
سیوطی درباره آرزوی ابوبکر چنین گفته
است:
(( . . . ابوبکر گفت: به خدا سوگند
دوست داشتم درختی( علفی ) در کنار جاده بودم . که شتری از کنار من عبور می کرد و
مرا می خورد و هضم می کرد آن گاه به صورت سرگین خارج می کرد. ولی بشر نبودم.
))تاریخ الخلفاء ص 133
Suyuti has narrated about the desire
of Abubakr in this manner :
‘Abubakr said : by Allah I would
lovethat I would be a plant along the side of a road, and that a camel would
pass and eat me and digest me and then discharge me through his bowels . I wish
I was all this but not a human
Tarikhul Kholafa pg 133
No comments:
Post a Comment